3 ماهگی بهار
زیارت امام رضا (ع)
دو سه روز بعد از زدن واکسن دو ماهگیت من و شما به اتفاق بابا امین دایی مرتضی و مامان جونت با هواپیما عازم مشهد شدیم..خدا رو شکر که تو هواپیما هیچ مشکلی برات پیش نیومد و خیلی راحت خوابیده بودی.. سفر خیلی خوبی بود..اما چون اوایل تیر ماه بود و هوا گرم، روزا همش تو خونه بودیم و شبا میرفتیم حرم..در کل خیلی خوش گذشت این سفر هم برای تشکر از امام رضا (ع) بود که تو فرشته عزیزم رو بهمون هدیه دادن ...
نویسنده :
مامان بهار
14:37
مراسم گلریزان
عزیزکم مادر جونت کلی زحمت کشیدن و همه جا رو گشتن تا گل محمدی پیدا کنن تا تورو وسط گلها بخوابونیم تا بدنت بوی گل بگیره نمیدونم چقدر درسته یا نه اما میگن طب ابن سیناست که اینجوری آلرژی و حساسیت از بچه دور میشه ...
نویسنده :
مامان بهار
14:23
30 روزگی بهار
این کیک رو روز تولد 1 ماهگیت پدر جونت (بابای مامانی ) زحمت کشیدن خریدن و کلی ما رو سوپرایز کردن بله یه کیک شکلاتی بسیار خوشمزه حیف که شما نمیتونستی بخوری عوضش ما به جات خوردیم اینم یه عکس از چهره زیبای دخترم وقتی که 30 روزش بود: فدای اون دستای کوچولوت بشم من ...
نویسنده :
مامان بهار
21:06
عکس های آتلیه ای
دختر قشنگم وقتی شما 25 روزت بود بردیمت آتلیه ..عکاسی کردن از شما 3 ساعت طول کشید و کلی خسته شدی...میدونم بهت خیلی سخت گذشت اما بعدها که بزرگ شدی ازم تشکر میکنی که از اولین روزهای زندگیت عکس یادگاری گرفتم (یعنی امیدوارم که اینطور باشه) حالا میخوام چند تا از عکسای قشنگت رو بزارم اینجا... ...
نویسنده :
مامان بهار
20:23
اولین روزهای زندگیت
سلام عروسکم بالاخره روز 31 فروردین مصادف با ولادت حضرت زهرا (س)، با هم رفتیم خونه..روزهای اول درست شیر نمیخوردی و کلی مامانی رو اذیت کردی..یه کوچولو هم بعضی وقتا دلت درد میگرفت و گریه میکردی..اما در کل خیلی دختر آروم و نازی بودی اینم اولین لحظه ای که از بیمارستان اومدی خونه..اون سبزه ها هم هنر مامان منیرته اینم اولین کیک تولدت که عمو محمودت (عموی بابات) برات خریده بود..ایشالا تولد 120 سالگیت رو جشن بگیرم عشقممم اینجا هم روز دوم تو بیمارستانه که اینقدر ناز خوابی...
نویسنده :
مامان بهار
19:46